من در کوچه باغ کتاب...

دنیاییست ها، دنیای کتاب!

من در کوچه باغ کتاب...

دنیاییست ها، دنیای کتاب!

من در کوچه باغ کتاب...

"به گمانم یکی از بدترین
و پر خسارت ترین تنبلی ها،
تنبلی در مطالعه ی کتاب است..."
.
.
.
آقا اجازه؟!
به گمان ما هم همین طور!

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۹
شهریور

دیشب از آن شب های شبی بود که گرمی حرف های یک " آدم خوب" خواب را بر چشمانم حرام کرد... چه دلتنگ بودم برای شب های تا صبح پای نوشته های یک نفر پلک های خسته را شادمانه باز نگه داشتن...!

امروز صبح که چشمانم را باز کردم، اولین چیزی که از ذهنم گذشت این بود که: نکند یک روز نه چندان دور، کتاب های خوب  این " آدم خوب" تمام شودند و من هنوز ، پیدا نکرده باشم کسی را در این جایگاه که لحن و عمق و خلوص حرفهایش، شبم را جانشین روز کند و حالم را تا این اندازه خوب...

و چه کسی می داند درد دوست داشتن نویسنده ای را که دیگر هیچ وقت کتابی بر کتاب هایش افزوده نخواهد شد!

.

.

.

بعد از "یک عاشقانه ی آرام" و " چهل نامه ی کوتاه..." و " بار دیگر شهری که دوست می داشتم" و " مردی در تبعید ابدی" و " ابن مشغله" ی جناب ابراهیمی...

دیشب جلد دوم زندگینامه ی ایشان، یعنی" ابوالمشاغل" را تمام کردم .

انشاالله به زودی از حرف های خوب این کتاب خواهم نوشت...