مردی در تبعید ابدی3
_ محمد! از همه ی حرف هایم که بگذریم، چیزی را قطعا باید که به خاطر بسپری:
هدف دانش، دانش نیست، حضور است و اقدام، پیوستن به خلق و خدمت به مخلوق، نه بریدن از جهان ملموس و محسوس و فرو رفتن در خویش.
سودمندی های حضور را فرو نهادن جرم است محمد، و تو ، از پی هر خواندنی با چشم باز یا بسته، به رویاهای دور می روی؛ فقط به رویاهای دور ، از تو برای خاک و خلق خدا جز لاشه ای نمی ماند...
_ پدر، فرزندان اگر تهی مغز و خطاکار نباشند، به راه خویش می روند_ هر چند از چشمه ی ایمان پیامبران نوشند_ که اگر چنین نبود و فرزندان طریقت پدران را می پذیرفتند و پدران نیز طریق پدران را، و هر نسل به متابعت از نسل پیش قدم بر می داشت، جهان امروز جهان ما قبل تفکر و تعقل و حکمت بود؛ جهان آدمیزادگان بریده از جانِ در جست و جوی ناپخته نان: جهان نخستین گناهان:جهان تمرد از حق و سقوط از پایگاه کروبی...
پدر! انسان در معبر تاریخ، می آید، می رسد، می گذرد. از حرکت ماندگان و پیوسته نشستگان خستگانند و خستگان مرشدان خوبی نیستند. پدران باید همگام فرزندان خویش شوند، و یا فرصت بدهند که فرزنان به راه خود بروند. چاره ای نیست پدر! چاره ای نیست...!